خاطرات_2
27 تیر 1399
حسابی تنبل شدم. خیلی خیلی تنبل شدم و تنبلی بهم افسردگی میده و افسردگی باعث میشه بیشتر تنبل شم. تکلیفای شیمی ام همه مونده و حسابی خوابم میاد. از پنج ساعت درس خوندن و تکلیف نوشتنی که برنامه ریزی کرده بودم، فقط یه ساعتش پر شده که اونم صرف نوشتن تکلیف ریاضیم شد. اما حتی حال نداشتم تکلیف ریاضیم که تموم میشه، بفرستمش:| هنوزم تحویلش ندادم و اگه زودتر تحویل ندم تاخیر میخورم -__- ای کاش زودتر خودمو جمع کنم و انقدر روزامو بی انگیزه و بی فایده نگذرونم.
همش به اون یه روز فکر میکنم که با کلی انرژی برنامه ریزی کردم و تاحد خوبی بهش عمل کردم و تا شب حس خوب داشتم … کاش مثل اون روز بشم باز ((:
درست میشه… درستش میکنم ، مثل هربار ((: